- بی منش
- پست، سبک
معنی بی منش - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غیرفعال
آکرماتیک
بی علم نادان، بی عقل
بید مشک
آنکه از اعمال ناشایسته ننگ و عار ندارد بیعار
آنچه نمک ندارد، آنکه شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند بی لطف مقابل ملیح نمکین
بتکن
نا مهربان
بی یار و بی معین، بیچاره
بی سنگ آزمایش
یگانه
بی دین، کافر، بی ایمان
گمراه و بدخو
بی حواس
شخص کم قدر و منزلت
بی رنج
زن نداشتن همسر نداشتن
بد کار بد کردار بد عمل بد فعل بد فعال
خردمند پر خرد، ارجمند بزرگ، پر مایه رسا بلیغ کامل، جسور دلیر: پر قوت، خودپسند مغرور متکبر، سر کش
پسری که هنوز ریش درنیاورده
دیونهاد، دیوسرشت، گمراه، بدخو
آنچه رنگ نداشته باشد، کنایه از ساده و بی آلایش، طرح ساده که نقاش بر روی پارچه یا کاغذ می کشد و بعد آن را رنگ آمیزی می کند
به منش، نیک نهاد، نیکوسرشت، نیک اندیش
سبک، کم وزن، کنایه از شخص کم قدر و بی منزلت، برای مثال من بی سنگ خاکی مانده دلتنگ / نه در خاکم در آسایش نه در سنگ (نظامی۲ - ۲۲۷) ، کنایه از بی طاقت
آنکه نسبت به دیگری مهر و محبت ندارد، نامهربان
بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، مشک بید، پله، بهرامج، گربکو، گربه بید، بهرامه
آنچه نمک نداشته باشد، کنایه از کسی که صورت و کردار و رفتارش دلپسند نباشد
دارای منش نیکو نیک اندیش، خوش ذات
کندذهن، کندفهم، آن که طبیعتاً یا با داروی بیهوشی، حواس خود را از دست داده باشد و درد را احساس نکند